امروز من رفتم بیرون به همسرم نگفته بودم
اونم کلیدشو جا گذاشت ، هر چی زنگ زد کسی در رو باز نکرد رفت خونه مادرش
غروب که بهش زنگ زدم گفت من خونه مامانم بیا اینجا شام درست کرد
خلاصه من رفتم و گفتم که رفتم پارک هوا بخورم و بعد رفتم بازار
جاریمم اونجا بود جلوی همه گفت: عزیزم من همیشه سعی میکنم همسرم اومد خونه غذا آماده باشه 😐😐😐😐
خب که چههههه به من چهههههه
چقدررر حسود ایششششش باشه پیک می باشه
فهمیدیم تو کدبانویی باشه