شوهرم به خانوادش نه نمیگه ولی به من چرا

وای من برعکسم میگم خانوادت چرا جایی میرن به ما نمیگن خخخ

آره من الان شدم عروس بده چون از اول حد و مرز تعیین نکردم و سیاست نداشتم در حالی که عروسای دیگه یه درصد از سکوت و سازگاری من رو به خرج ندادن اما از اول یه جوری رفتار کردن که کسی فکر نکنه در خدمتشون هستن در هر شرایطی اما من اشتباه کردم چوبشم خوردم آدم نباید از اول به خاطر بقیه از حق خودش کوتاه بیاد بعدا دیگه نمیتونه جریان رو برگردونه چون عادت کردن 

عزیزم شما فور میکنی از این موضوع ابراز ناراحتی نکنی شوهرت میفهمه؟ مسلما نه؛ مگه علم غیب داره. 

شما باید ابراز ناراحتی کنی؛ اما صبورانه و با سیاست مثلا چجوری؟

قبل از اینکه اونا برنامه بذارن تو بذاری.

خیلی ریز  جوری که اصلا شوهرت پتوجه نشه؛ هی در گوشش بگی چقدر تفریحای دونفره خوبه؛ چقدر وقتی خودمون دوتاییم خوش میگذره؛ اینجوری مزاحم خانواده هاهم نیستیم.

اگه واقعا اون روز میل نداری بری؛ قبول نکن و بگو بنداز برای یه روز دیگه.

حتی اگه هیچ قراری هم با دوستات یا خانوادت نداری؛ بیا بگو آره فلانی بهم گفت میای یا نه؟ من بهش گفتم باید با شوهرم مشورت کنم ببینم چی میگه چون ما یه خانواده ایم و تصمیماتمون باید اشتراکی باشه.

بانک محبتیت رو پر کن؛ یعنی چی؟ یعنی اینکه تا میتونی از محبت سیرابش کن و از خوبی های خودت بگو؛ تا حسش به تو عالی باشه؛ که وقتی یه جاهم نه میگی؛ دلش نیاد نظرت رو برعکس کنه.

دوره های خانم کشوری هم حتما شرکت کن. توی ایتا با عنوان همسر خوب هست کانالشون؛ واقعا کمکت میکنن

به نظر من نه به سیاست نه به حرف زدن اگه مرد همدل زن باشه باهم همه کار میکنن اگه نخواد هیچ چیز تغییری نمیکنه

یه چیز دیگه اگه برنامه هاشون با کارت تداخل داره بگو اصلا بهم مرخصی نمیدن حتی وقتای عادی هم بگو ای وای من که اصلا مرخصی بهم نمیدن انقدر که کارم سنگینه تا توذهنشون بمونه. مادرشوهر من هر مراسمی عروسای دیگه اش نمی رفتن من رو با خودش می کشوند اونجا مثلا فکر کن وسط هفته بود من برای اینکه بتونم آماده بشم محبور بودم مرخصی ساعتی بگیرم زودتر برگردم خونه دیگه بعد یه مدت دیگه گفتم بهم مرخصی نمیدن شرمنده منم نمیتونم تو اون تایم کم آماده بشم بیام 

خواهش میکنم. نه باید ابراز ناراحتی کنی؛ خب وقتی هیچی نگی که اون نمیفهمه تو ناراحتی