پس دادن دعوتی مهمونی

بنظرم سخت گرفتی و همه ی اینا توی ذهن خودته چون فقط فکر می‌کنی شااااایدددد اونا توقع داشته باشن خب وقتی مادرشوهرتم میگه لازم نیست مهمونی بدی حله دیگه..

 حالا اون بندگان خدا مهمونیشون رو دادن زحمت کشیدن شما هم بهردلیلی رفتی بخوای طلبکارانه بگی چرا منو جدا دعوت نکردید بنظرم قشنگ نیست..

مهمونی تو برو مهمونی جدا هم نمی‌خواد چون تو درکنار مادرشوهر میزبانی می‌کنی فقط ذهنتو آزاد کن و الکی برات مهم نباشه که شاید فلانی فلان فکرو کرده این شاید ها نصف بیشترشون فقط توی ذهن خودمونن اگر واقعا چنین چیزی بود مطمئن باش مادر شوهرت بهتر اقوامشو می‌شناسه و اینو زودتر از تو میفهمید و بهت میرسوند که تو هم باید مهمونی بدی

من جات باشم، از این به بعد دعوتی ها رو نمیرم، مادر شوهر که نمیخاد سرت رو از تنت جدا کنه، بگو اولا من رو مستقیم دعوت نمیکنن، من خانواده ی جدا هستم و خونه زندگی جدا دارم، ثانیا وقتی میرم شام خونشون، باید خودمم خونم دعوتشون کنم، اگه نکنم زشت هس، اونم پسرت قبول نمیکنه، دعوا هم درست بشه، دیگه همه چی راست و ریس میشه، چقد به مادرشوهر رو دادین که براتون تصمیم میگیره، من یه ساختمونم اما خودم تصمیم میگیرم کجا برم کجا نرم، مادرشوهر اعتراض هم بکنه اهمیت نمیدم 

دیگه مهمونی هاشون نرو .بگو منو دعوت نکردن منم نمیام .زورشون میاد زنگ بزنن اون وقت شما برید اونجا و بعد تازه دعوتم بکنید . 

اگه دعوت تون نکردن شما چرا رفتید خونشون؟

بله من بودم دراولین فرصت جبران میکردم

و هرگز بدون دعوت جایی نمیرفتم

میدونی چکار کن

حالا که میگی یکسره دعوتی هس

تو هم عادتشون بده عید به عید یه سفره بنداز مهمونشون کن

یه جوری که براشون جا بیفته تو فقط عید مهمونی میدی

دیگه ۱۵ نفر هم چیزی نیست ،دل مادرشوهرتو هم بدست میاری اینجوری

والا تنهایی بهتر از قاطی شدن با قوم و فک فامیل شوهر هس، از گوشت و خون خودت نیستن که، فامیلای خود آدم چه گلی به سرش میزنن، که فامیلای شوهر بزنن، خودت و شوهرت برا هم بهترین کس و کار هستین، دعوا بشه اصلا، نرو، چند بار مگه میخاد دعوا بشه، اولش سخت هس، ولی بعد عادت میکنن به شرایط و عادی میشه براشون، ضمنا شوهرت رو باید بندازی جلو، مخالفت از طرف اون باشه 

سلام عزیزم اینکه مادرشوهرت درست اونارو دعوت میکنه که دستش درد نکنه

ولی کل خانواده خودم و شوهرم هیچوقت به ما رنگ نمیزنن دعوت کنن، سمت ما باشه به مامانم میگن، سمت مادرشوهرم به مادرشوهرم

کلا خیلیا مدلشون اینه به هرخانواده فقط بزرگش رنگ بزنن بگن به عروسا و دخترات بگو

واس همین برلی من اصلا عجیب نبود که بهت زنگ نمیزنن دعوت کنن، من تو ۱۵سال زندگیم تاحالا خاله عمه... شوهرم زنگ نزدن مارو دعوت کنن همیشه مادرشوهرم میگه 

منم کارمندم. اوایل ازدواج سالی 4 تا 5 بار دعوت می کردم خانواده شوهرم رو. از در وارد می شدن تکه می نداختن که صورتت خستس، بیرون هم که می رفتن می گفتن همش تو آشپزخونه بودی و .... واقعا اذیت می شدم. بعد یه مدت خواهر شوهرم ماهی 2 بار دعوت می کرد منم نرفتم که نخوام پس بدم. چون توقع داشتن خیلی زیاد

شوهرت منطقی میگه 

همه هم نباید ازت راضی باشن 

بزار متوجه اشتباهشون بشن 

ریسک کن 

یعنی چی دعوا درست میشه؟ 

بزار یه بار درست بشه اونقدرا ترسناک نیس