اگه همیشه جایی دعوت بشین با مادرشوهرتون، که فامیلش هستن، بعد همون آدما بیان خونه ی مادرش شوهرتون، اونجا شما هم همیشه دعوت باشین و پذیرایی کنین همون جا و همین طوری باشه همیشه، آیا بازم موظف هستین که اون طرف رو دعوت کنین؟ یا نه دعوتی مادرشوهر همون از طرف شما هم حسابه؟
ببین اون خانواده مثلا شما ده نفرو دعوت کردن خب مادرشوهرتم اونارو دعوت کرده پس یه جورایی دعوتش چ پس گرفته و چون دنبال مادرشوهرت میری دیگه دعوت نمیخوان ،البته حالا مثلا بعد پنج بار یه بارم شما اونارو دعوت کنی خونه خودت مودبانه تره.
بنطرم یا شما همراه مادرشوهر نرو... یا اگر میری یه دعوت شام کن. زشته برید سر سفره مردم بخورید و دعوت ...
ما دیوار به دیواریم با مادرشوهرم، اونا یه خونواده میدونن در کل، مادرشوهرم هم سنگ تموم میزاره، یه طوریه که یه خونواده حساب میکنن، لنگ یه شام اونا هم نیستم، نون و پنیر خودمو حاضرم بخورم نرم این همه چرت و پرت بشنوم، کما اینکه درست دعوت نمیکنن، مادرشوهرم منو میکشه میبره نرم هم دعوا میشه، من اصلا حاضر نیستم برم، یه زنگم نمیزنن دعوت کنن درست
نه مادرشوهرم بدش نمیاد، اما خودش میگه لزومی نداره، از طرفی خیلی هم خوشش نمیاد ما رو کوچیکتر میدونه، میگه همه سر سفره من جمع میشن، اما اونا توقع دارن انگار
ما دیوار به دیواریم با مادرشوهرم، اونا یه خونواده میدونن در کل، مادرشوهرم هم سنگ تموم میزاره، یه طور ...
اگر اینجوری فکر میکنن و انتظار ندارن که هیچ... ولی من حای شما بودم یکبار نه دوبار میرفتم دیکه نمیرفتم و تمام. هرموقع مادرشوهر دعوت کرد اکر تونستم میرم تو جمعشون. سعی کن بار بد بهانه بچین نرو.
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست. آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست👌🏻
خب اونا منو با واسطه ی مادرشوهر دعوت میکنن، اونم مجبور میکنه برم، بعدهم ما کنار هم هستیم، اینا یه خا ...
اگه خونه زندگی جدا داری، بله حتما باید دعوت کنی، به هر حال رفتی خونشون برا شام و اینا، من یک ساختمون با مادرشوهر هستم، هر کی رو که منو دعوت کنه حالا با واسطه، بدون واسطه، موظفم دعوتش کنم، چون مادرشوهر، دعوت بودنه خودش رو پس میده نه شما رو
اگه خونه زندگی جدا داری، بله حتما باید دعوت کنی، به هر حال رفتی خونشون برا شام و اینا، من یک ساختمون ...
آخه اینا ما رو یکی میدونن، حتی درست دعوت نمیکنن، زنگ بزنن، اونا هم بچه هاشون که هر کدوم دست کم ۲۰ سال بزرگترن فقط خونه بزرگترشون جمع میشن، بعد من این کارو بکنم اولین دشمنم میشه مادرشوهرم میگه سر بزرگی میکنی تا من هستم، از اون ور هم اونا توقع دارن، والا من نه میخوام برم نه بیان، نه لنگ شام و دعوت کسیم نه حوصله ی حرف درآوردن دارم، اما نرم دعوا درست میشه