2777
2789
عنوان

پس دادن دعوتی مهمونی

| مشاهده متن کامل بحث + 2059 بازدید | 110 پست

ببین اون خانواده مثلا شما ده نفرو دعوت کردن خب مادرشوهرتم اونارو دعوت کرده پس یه جورایی دعوتش چ پس گرفته و چون دنبال مادرشوهرت میری دیگه دعوت نمیخوان ،البته حالا مثلا بعد پنج بار یه بارم شما اونارو دعوت کنی خونه خودت مودبانه تره.

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بنطرم یا شما همراه مادرشوهر نرو... یا اگر میری یه دعوت شام کن. زشته برید سر سفره مردم بخورید و دعوت ...

ما دیوار به دیواریم با مادرشوهرم، اونا یه خونواده میدونن در کل، مادرشوهرم هم سنگ تموم میزاره، یه طوریه که یه خونواده حساب میکنن، لنگ یه شام اونا هم نیستم، نون و پنیر خودمو حاضرم بخورم نرم این همه چرت و پرت بشنوم، کما اینکه درست دعوت نمیکنن، مادرشوهرم منو میکشه میبره  نرم هم دعوا میشه، من اصلا حاضر نیستم برم، یه زنگم نمیزنن دعوت کنن درست

یه دختر ناز شمالی، با کلی آرزو

نه اونا دریغ از سالی یه بار، اونا هم خونه یه نفر بزرگترین جمع میشن، اما موقع دعوت مادرشوهرم تک تک به ...

پس چیزی گردنت نیست.

ولی من جات باسم همه رو خونه خودم دعوت میکنم و خودم به همه زنگ میزنم دعوت میکنم.

بعدم تو خونه خودم  به بزرگترشون میگم دعوت کردم بگم من خونم جداس، دوست دارم مستقل دعوت کنین و مستقلم دعوت کنم.

بخاطر مادرشوهرت که بدش نیاد یه بار دعوت کن

نه مادرشوهرم بدش نمیاد، اما خودش میگه لزومی نداره، از طرفی خیلی هم خوشش نمیاد ما رو کوچیکتر میدونه، میگه همه سر سفره من جمع میشن، اما اونا توقع دارن انگار

یه دختر ناز شمالی، با کلی آرزو

پس چیزی گردنت نیست.ولی من جات باسم همه رو خونه خودم دعوت میکنم و خودم به همه زنگ میزنم دعوت میکنم.بع ...

شر خالص به پا میشه، حتی خود مادرشوهرم میخواد ما رو وابسته نگه داره، چه برسه به اونا، ولی باید قیام کنم انگار

یه دختر ناز شمالی، با کلی آرزو

نه اونا هم بزرگتراشون فقط

خب ب مادرشوهرت بگو همه بزرگتران و بچها نیستن منم ی چند باری ب احترام شما اومدم با اینکه خیلی سختم بود اما دیگ نمیام معذبم

انشالله هر وقت اومدن خونه شما بهم بگو میام هم کمک شما میشم هم میبینمشون

ما دیوار به دیواریم با مادرشوهرم، اونا یه خونواده میدونن در کل، مادرشوهرم هم سنگ تموم میزاره، یه طور ...

اگر اینجوری فکر میکنن و انتظار ندارن که هیچ... ولی من حای شما بودم یکبار نه دوبار میرفتم دیکه نمیرفتم و تمام. هرموقع مادرشوهر دعوت کرد اکر تونستم میرم تو جمعشون. سعی کن بار بد بهانه بچین نرو. 

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست. آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست👌🏻
ببین اون خانواده مثلا شما ده نفرو دعوت کردن خب مادرشوهرتم اونارو دعوت کرده پس یه جورایی دعوتش چ پس گ ...

دقیقا همین مدلیه رفت و آمدمون، درسته باید دعوت کنم که هر کی براش جا بیفته من جدا هستم

یه دختر ناز شمالی، با کلی آرزو

خب اونا منو با واسطه ی مادرشوهر دعوت میکنن، اونم مجبور میکنه برم، بعدهم ما کنار هم هستیم، اینا یه خا ...

اگه خونه زندگی جدا داری، بله حتما باید دعوت کنی، به هر حال رفتی خونشون برا شام و اینا، من یک ساختمون با مادرشوهر هستم، هر کی رو که منو دعوت کنه حالا با واسطه، بدون واسطه، موظفم دعوتش کنم، چون مادرشوهر، دعوت بودنه خودش رو پس میده نه شما رو 

نه مادرشوهرم بدش نمیاد، اما خودش میگه لزومی نداره، از طرفی خیلی هم خوشش نمیاد ما رو کوچیکتر میدونه، ...

خب دیگه

پس برو مهمونی کیفشو کن 

دعوتم نکن

بعد شما ۲ نفری اونا ۱۵ نفر 

همون مادر شوهرت دعوت کنه خوبه

اگه خونه زندگی جدا داری، بله حتما باید دعوت کنی، به هر حال رفتی خونشون برا شام و اینا، من یک ساختمون ...

آخه اینا ما رو یکی میدونن، حتی درست دعوت نمیکنن، زنگ بزنن، اونا هم بچه هاشون که هر کدوم دست کم ۲۰ سال بزرگترن فقط خونه بزرگترشون جمع میشن، بعد من این کارو بکنم اولین دشمنم میشه مادرشوهرم میگه سر بزرگی میکنی تا من هستم، از اون ور هم اونا توقع دارن، والا من نه میخوام برم نه بیان، نه لنگ شام و دعوت کسیم نه حوصله ی حرف درآوردن دارم، اما نرم دعوا درست میشه

یه دختر ناز شمالی، با کلی آرزو

شر خالص به پا میشه، حتی خود مادرشوهرم میخواد ما رو وابسته نگه داره، چه برسه به اونا، ولی باید قیام ک ...

یا تحمل کن و حرف نزن یا شر بپا کن .البته شوهرتم با زبون خام کنی که اونا بهت بی احترامی میکنن ولی مادرت به اونا احترام میزاره هم کارت درست میشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792