خیلی به خونوادش اهمیت میده مادرش چند ماه مریضه ۳تا داداشن با یه خواهر فقط شوهر بنده می‌بره میاره هزینه می‌کنه بقیه اونا خیلی نقششون کمرنگه،الانم فردا شیمی درمانی داره خواهرش قراره ببرتش این میگه منم میرم درحالی که می‌خواستیم بریم بیرون هر کسم می‌بره شوهر من بازم باهاشون هست خستم کرده بخدا من آدم بی ترکی نیستم ولی شورشو درآورده،یه راه حلی بگید
خدا همه مریض ها رو شفا بده ولی سرطان خیلی مرگباره یکم حوصله کن این شرایط موقته
راه حلی نیست
دوست داری فردا روز که خودت مریض شدی پسرت بهت محل نزاره؟
احتمالا شوهرت آدم مسئولیت پذیریه
راه حلش اینه دهان مبارکتو ببندی..فک کن پسر خودت باشه زنش نذاره بیاد سراغت... من بیست ساله ازدواج کردم هر دوروز یه بار شوهرمو مجبور میکنم بریم پیش مادرش مریض بشه اولین نفر من اونجام برا خونه تکونیا نمیذارم کسی بره جز خودم... چون من هم پسر دارم
چقدر بی درکی
خدا هیچ مامانیو مریض نکنه
همسرت الان خیلی حساسه و میخواد تمام تلاششو برا مامانش که مریضه بکنه😭😭😭
خدا به دلش صبر بده
زیادی حساسیت نشون ندین بابا مادرشه خب نمیشه که ولش کنه البته اگه مادرش رفتارش با شما بده حق دارین👀
دخترم سعی کن همراهش باشی
توصیه به احترام و رسیدگی به والدین مخصوصا مادر خیلی شده
بگذار بچه شما هم یاد بگیره
پیری در خونه شما هم میاد
با احترام مادرش و وظیفه اش که در مریضی کنار مادرش باشه خدا بنده ای رو گرفتار دکتر و درمان نکنه. شما هم یکم تحمل کن تا جبرانش رو در زندگی ببینی
راه حلی نیست مادرشه دوست داره بره منم مثل شوهر مادرمو میبردم دکتر بیمارستان تو ۳۰ سالی که بچه اش بودم حتی یک بار یادم نیست بدون حضور من رفته باشه دکتر حالام که فوت شده تا سنگ قبرش و من زدم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
