منتظر بودم از تعلیقی در بیام بعدش بیام تاپیک بزنم
از قبل تو همسایگی میشناختمش اما وقتی پا پیش گذاشتن به خاطر اصرار زیاد بابام قرار شد همدیگه رو ببینیم صحبت کنیم
تا حالا افکار و اعتقادات و دیدگاه های یه آدم انقدر شبیهم نبوده
حتی بخش زیادی از اهدافش شبیه اهداف منه
نمیدونم شاید هم من زیاد شلوغش کردم و زیادی تحت تأثیر قرار گرفتم
البته اینطوری نیست که بگم آی عاشق شدم و فلان شدم
نه
بلکه واقعاً خوشحال شدم یکی رو شناختم که انقدر افکار و دیدگاه هاش شبیه خودمه
خیلی زیاد
یعنی سر هر صحبتی باز شد بینمون تهش تفاهم و هم نظری بود
خیلی برام عجیبه