تو کوچه مون دیدمش بعد سال ها سرد بود جوری که از سرمای وجودش همه احساسم یخ زد تک و توکی از موهاش سفید شده بود خیره شدم به چشماش چقدر بی روح بود ذوقی نداشت تو کوچه مون بودنت بهونه نبود شایدم که یه نشونه بود این جام با این قلم های سیاه و سیگار روزای اول که میدیدیم دستات میلرزید الان ..💔
کاش میشد این اهنگو براش میخوندم
من پشت پنجره میشینم
بارونو تو چشم تو میبینم
عیبی نداره باز غمگینم
بازی نکن با قلب داغونم
حیفه بخایم از هم جدا باشیم
من خیلی وقته باتو هم خونم🙂