مامانش نیست من ازش مواظبت میکنم تا مامانش بیاد ، گفت خاله جیش دارم دستشویی تو حیاط هست رفتم جیشش رو گرفتم بعد تو حیاط چند دقیقه کار داشتم برگشتم دیدم پی پی کرده تو شلوارش ، اعصابم ریخت بهم ، خواستم یه کشیده بزنم صورتش خودمو نگه داشتم ، شانس اوردم از شلوارش بیرون نریخته ، نمیدونم شایدم ریخته من نمی بینم 🥲