چرا خدا برادرام نمیکشه
چرا اینقدر من باید تو جونی حرص بخورم غصه بخورم گناه من چی بود
چرا باید افسرده بشم
خدایا من هیچ تقصیری نداشتم بخدا حقم نیست آنقدر اذیت شدن آنقدر مضطرب بودن
وقتی بقیه رو میبینم چقدر حسرت میخورم چه خانواده های خوش بختی بعد ما تو خونه باهم غذا نمیخوریم باهم حرف نمیزنیم
خدایا نمیخوام دیگه اذیت شدن مادرمون ببینم
روز های خوب مارم بیار