2777
2789

علاقه شدیدی به برنامه های تلویزیونی داشت

من هم دیگر آن اواخر کلافه شده بودم

دلم تنگ شده بود برای توجه کردن هایش

کلی با خودم فکر کردم

میدانستم غر زدن نتیجه ندارد که هیچ

حتی ما را از هم دورتر میکند

به ذهنم رسید برایش یادداشتی بنویسم

بچسبانم روی کنترل تلوزیون که میدانستم

بدون برو برگرد حتما آن را میبیند

بعد از کار به خانه آمده بود و

طبق معمول همیشه لباسش را که عوض کرد

روی کاناپه جلوی تلویزیون لم داد

خودم را مشغول چیدن میز شام کردم

اما حواسم زیرچشمی به او بود

یادداشت را که خواند اصلا تلویزیون را روشن نکرد

با تمام خستگی کارش آمد بغلم کرد

آرام دم گوشم گفت دوستت دارم


من برایش سحر و جادو ننوشته بودم

فقط نوشته بودم:


« از صبحی که شما میری بیرون

تا الانی که نیستی خونه

این تلوزیون منتظرت نیس.

اصلا هم براش مهم نیست که نیستی

اما این لباسی که تنم کردم برات

این موهایی که بازشون کردم برات

این چایی که دم کردم برات

این میز شامی که چیدم برات

تک تک شون شاهدن که

من چقدر بیقرارم برای بودنت

خبر از حال دلم دارن

که چقدر دوستت دارم»

این نوشته شبیه معجزه بود🩶





یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز