تحول جدی من با بیماری لاعلاج عزیزترین هام
شروع شد برای آرامش دلم بیشتر از قبل بسمت خدا
رفتم و دعاها چله ها و ذکرهای بسیاری که تا بحال
انجام نداده بودم ..حتی تا نماز شب....
هر چی حس نیازم بیشتر میشد بیشتر قرآن و احادیث
مرتبط رو بخصوص در مذمت دنیای فانی مطالعه میکردم
این بیماری بلا نبود و رحمت خدا بود
اغراق نمیکنم که بگم یجور خیر پنهان و دست نوازش خدا و
پاک کننده تمام افکار دنیوی محضم بود
مَرحبا هِمت قومی کِه چو دِلبر گیرند؛
بِه جُز از دِلبر خود، از همه دِل بر گیرند.
در مورد امام زمان یک جمله از ظهور جان خیلی دلمو لرزوند
اگر در کربلا بودم تا پای جان می ایستادم و امروز امام
حسین ما همان امام زمان ماست و احتیاج به یاری دارن..
جمله ایی که تا اون روز نشنیده بودمش ......