ساعت 6 برق ها رفته بود منم حوصلم سر رفته بود چند بار بهش گفتم آخرش با اعصبانیت گفت همه تو خونه هستن ، عجیبه تو پوسیدی تو خونه ، بعد هم بلند شد لباساش پوشید منو تو تاریکی تنها گذاشت رفت تا ساعت 9:۱۵.
از وقتی هم اومده تو سالن پای تیوی نشسته اصلا هم با من حرف نزده
مقصر منم آیا؟