بعضی وقتا. نزدیک ساعت شیش که میشه با کلی ذوقو شوق برات ارایش میکنم ولی هیچ وقت حتی یه بارم نگفتی خوشگل شدی در عوض عیبامو همش میبینی همش خودمو گول میرنم شاید خستست فشار کارو گرونیه شاید گاهی من بد اخلاقی میکنم شاید از جای دیگه ناراحته اونا رو با این حرفا توجیه میکنم ولی اینکه منو از خودت میرونی اصلا قابل هضم نیست برام مگه یه زمانی دوسم نداشتی چقد زود ازم سرد شدی هزار تا فکرو خیال میاد تو سرم خب منم احساس دارم منم به محبتت نیاز دارم مگه سنگم
امیدوارم مث من یروز ب مرحله ای از عرفان برسی ک این قضیه دیگ برات مهم نباشه
یادمه منم چ شبا ک بابت همین چیزا اشکم درنیومد
نه خوبه
مگه زن و شوهر غرور هم دارن
باید نیازتو بگی بهش
بهش نگی و ندونه چجوری مشکلشو بفهمه
حرف حق زدی دیگه چرا غرورت شکسته
پیامت اتفاقا خوبه ولی جای اینکه بهم توجه نداری بگو احساس میکنم رابطمون به ترمیم احتیاج داره حس میکنم ازم دور شدی بهتره ولی اصلا فکر نکن غرورت شکسته
واااا
خب باید حرفاتون رو بهم بزنید اتفاقا
چرا نگی ؟! همش باهاش با آرامش و بدون کنایه صحبت کن به شوهرت نیازهات رو نخوای بگی به کی بگی
خیلی وقته که مثلا میام چند ثانیه بشینم پیشش مثلا میگه پاشو فلان کارو بکن فلان چیزو بیار نمیذاره پیششگ بگشینم یا نشده خودش بغلو بوسم کنه الانم نشستم گفتم بگو مشکلت چیه تنها حرفی که زد گفت تو مثل ادمای دو قطبی هستی یه روز بهانه خرید میاری یه روز بهانه خانواده الانم این بهانه رو اوردی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
