اینکه از شر این کتابها خلاص شم، رشته مورد علاقهم رو بخونم، از این شهر برم، همزمان با تحصیل برم شغل پیدا کنم، برای مامانم شده حتی در حد یه گرم طلا بخرم هر ماه، برای داداشم اسباببازی بخرم و از همه مهمتر کمک دست بابام باشم...
دلم نمیخواد شرمندهمون باشه؛ میخوام این همه سال لطفش رو جبران کنم.
میترسم قبول نشم امسال هم... هر شب قبل از خواب دچار فروپاشی روانی میشم... دارم کم میارم دیگه...