2777
2789
عنوان

بماند به یادگار🫀🫁

200 بازدید | 0 پست

چندی پیش یکی از خاص ترین لحظات  عمرم بود...از اون لحظاتی که در کارنامه ی اعمال انگشت شمارن.... لبخندی که به لب داشتم از شیرین ترین عسل دنیا بیشتر به کامم بود....احساس جدیدی در روحم جوونه زد....انگار منی خفته از رحم قلبم بدنیا آمد....احساس کردم دیدگانم اطراف را شفافتر و رنگی تر می‌بیند....اینطور بگم...نوع نگاهم زیباتر شد....شاید هم همه چیز زیبا بود و من‌نمیدیدم.....


پشت شیشه ی نم گرفته ماشین نشسته بودم...و به قطراتی که خالصانه به سویم پرواز می‌کردند می‌نگریستم....تنها کافی بود شیشه رو پایین بکشم تا لذت هم آغوشی با آسمان نصیبم بشه....شاید اگر معذب نبودم غرغر های راننده اسنپ رو می‌پذیرفتم و فاصله م از اشکهای سرد ابرها رو صفر میکردم......


اما هیچ مانعی بین من و چکه های آسمان  نبود....وقتی از کالبد جسمم گذر میکردم چکه چکه های عاشقانه بر روی صورتم نواخته می‌شد...بوی زیبای مدحوش کننده ی باران؛ با بوی دودی که در ترافیک ماشین ها به راه انداخته بودن؛ در هم آمیخته بود و شاید دیوانه بنظر برسم اگه بگم لذت بخش ترین عطر دنیا رو داشت....

ورقی دیگر به لحظات خاص ترینم ؛ اضافه شد ...و اکنون در آرام ترین حالت ممکنم....

*بماند به یادگار

شوهر من..محمدرضای من..محمدم..رضای من..کجا بروم وقتی سرزمین پهناور میان بازوانت را به اسمم زدی..کجا بنشینم وقتی سرم را به شانه هایت میفشاری....تا در حصار گیرند دستان تنومندت تن نحیف مرا..گوش به که بسپارم وقتی قلبت چنان مشت میکوبد بر سینه ات.. و فریاد می‌زند: عاشقتم♥💍🙊🙈.  که را ببینم وقتی هرجا را می‌نگرم،تورا میبینم... کدام عسل کامم را شیرین کند وقتی شهد عشق تو را مینوشم...کدام هیبت قلبم را بلرزاند وقتی رگ گردنت سایه انداخته بر زنانگی هایم...چه شیرین است وقتی کلید می‌اندازی..و شروع میشود تپش این قلب بیقرارم..رسوایم میکند وقتی شتابان به سوی آغوش بازت پرواز میکنم..و جایی میان قلب بیقرارت، عطر تن من با عطر عرق تن تو یکی میشود... و فرشتگان خداوند لبخند میزنند..عاشقتم..شوهرم...🙊🙈💋💍♥🌹🐣.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز