دیروز برا اولین بار حمله عصبی (پانیک) بهم دست داد...
با اینکه جلو چشم خانوادم حدود نیم ساعت بد ترین حالات عمرمو داشتم هیچ کس بهم محل نداد همه جایی که من بودمو ترک کردن
قلبم داشت وایمیستاد کل بدنم میلرزید احساس بی حسی تو دست و پام داشتم تند تند نفس میزدم مثل کسی که در حال دویدنه
پس افتادم نمی تونستم هیچ حرفی بزنم
تو قلبم حس سوزش و درد میکردم
مامانم میگفت این ادعاها چیه؟ دید ادا نیست سعی کرد آبم بده ولی دید نمیتونم بخورم پاشد رفت
بابام میگفت پانشی میزنمت...
دید نمیتونم پاشم دیگه حرفی نزد ولی کاریم برا بهبود نکرد
خودمو کامل برا مرگ آماده کرده بودم گفتم الانه که قلبم بایسته
تا یک ساعت کف اتاق افتاده بودم ولی هیچ کس نیومد سراغم بعد یه ساعت که چشمام باز شد مامانم اومد بالا سرم گفت خیلی مسخره بازی در آوردی پاشو بیا شام بخور اینقدر از این حرفا عصبی شدم که دوباره داشتم همون حالاتو پیدا میکردم مامانم گفت خب خب باشه حدود ساعتا ۱ بود خوابیدم صبح پاشدم تا الان حس درد و فشار رو قفسه سینم حس میکردم....
اگه شمام اینقدر نسبت بهتون بیخیال بودن و هیچ دوستی هم جز خدا نداشتین دلتون نمیخواست بمیرین؟