2777
2789

خواهش میکنم سرزنشم نکنید من قبلا توبه هامو کردم 

خب کلا تایپ میکنم وقتتون گرفته نشه من گوشی نداشتم

تا دوم دبیرستان دقیق نمیدونم ۱۶یا۱۷ سالم بود برای اولین بار وارد تلگرام شدم

ودوستام منو توگروه های متعددی ادد کردن اونموقع ها تلگرام تازه بین دبیرستانیا مد شده بود هممون تانصف شب توگروه ها میچرخیدیم ومیخندیدیم خیلی دوران خوشی بود هنوز شیرینیش زیر زبونمه من شاگرد اول مدرسه بودم وزیادی زبروزرنگ وزیادی شوخ وشیطون

تااینکه تویع گروهی داشتیم چرت وپرت میگفتیم

ماییم ک بی هیچ سرانجام خوشیم

دقیق یادم نیس چی میگفتم ولی الکی میگفتم الان شوهر ننه ام میادو فلان میگم دقیق یادم نیس

خیلیا میومدن پیوی یا بلاک میکردم یا ج نمیدادم حوصله رل بازی نداشتم اونموقع یکی بودا توزندگیم اما اونم اون زمون مهم نبود برام😂

بعد این آقا اسمش دقیق یادمه نوشته بود آسمان_ابر

بعد شروع کرد حرف زدن نمیدونم چرا بیکار بودم باز کردم پی ام هاشو دردودل کرد

گفت معلم بازنشسته هستم نمیدونم اطراف اردبیل بود یا ارومیه از روستاهای اطرافش بود

اینی ک تعریف میکنم حدودا سال ۹۵ ایناس

بعد گفت منو همسرم باهم زندگی میکنیم وکسی رو نداریم

گفتم عه چرا

گفت ک آخه زنم بچش نمیشه ومن بهش وفادار موندم والان خیلی دلم گرفته

چنتا عکس از خودش داد شبیه یکی از بازیگراس پیداش کنم عکسشو میزارم ی پیرمرد گوگولی بود😂


اقا من ی حس خوب ب این داشتم

من چون ن پدربزرگ مادری ن پدربزرگ پدری دارم زود جذب پیرمردا میشم اونم بعنوان چجوری بگم انگار کسی ک بچه نداره ودلش برا بچه ها غنج میره ی همچین حالتی فکرتون جای بد نره😝


اقا ی مدت ما حرفیدیم این گفت ک من عاشقت شدم😳

گفت بیا باهم باشیم

حالا ازهم دور بودیما

من قبول نکردم وبارلم همچنان بودم

اقا چشمتون روز بد نبینه من بردم با ماشین رلم تصادف کردم اون زمون فک کنید ۵ تومن هزینه ی ماشین شد

ماییم ک بی هیچ سرانجام خوشیم

من یجوری تصادف کرده بودم ک کلا شیشه عقب نمیدونم گاوصندق عقب سپرهست چی هست کل عقب رفته بود

بعد خیلی ناراحت بودم

اومدم بااین اقا ناصره دردودل کردم گفتم با دوس پسرم دعوام شده میخاد بیاد ب بابام بگ

البته اون نمیخاست بیادا نمیدونم چرا اینجوری گفتم

گفت چرا ؟((مگ تو نگفتی بابات مرده و شوهر ننه داری از گروه یادش مونده بود)))

گفتم بهش بدهکارم اره اره همینجوره

گفت چقد گفتم ۱تومن مثلا

این شماره کارت گرفت زد😳

من خوشششحال شددددم

اقا این دیگ افتاد دستم

ماییم ک بی هیچ سرانجام خوشیم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ی روز میگفتم قلبم درد میکنه شوهر مامانم دکتر نمیبره

این پول میزد

ی روز میگفتم فلان ی روز بهمان بالاخره بااین اخاذی های فراوان تقریبا پول اون رلی ک بهش ضربه زده بودمو دادم😞

بعد اون هی عکس میخواست

من هربار عکس یکیو میفرستادم

مثلا یبار مثلا میگم عکس نگین عابدزاده(بلاگر)

دفعه بعد (نیلوفر بهبودی )

بعد این پیریه انقدددد شوت بود فرق اونارو نمیدونست هروقتم شک میکرد میگفتم ناااااصر

ارایش کردم دیگع

فیلتره

واونم خر میشد

تازه چنتا ازم نود خواست اونارم از کانال پیدا کردم هر بار ی مدل😞😞😞

حالا چ دروغایی بهش گفتم خدا داندوبس

مث اون تاپیک پر بازدیده یبار پول تاکسی نداشتم

یبار پول کتاب

و...چن بارم رفتم شهرشون اونو ببینم(الکی)ک قسمت نشد و....

حس کردم اسی داره درمورد من حرف میزنه

حالا این پیریه خیلی گوگولی بود وساده

بعدا مار خورد افعی شد بعد ی مدت سرد شد

بعد ک پی ام دادم گفت خانم محترم من دامادشونم این اقا بخاطر نمیدونم چی چی افتادن زندان لطفا دیگ پی ام ندید

گفتم اونکه داماد نداشت زنش نازا بود

گفت خانوم من شوهر خواهرشونم

بعد تایپشم میشناختم میفهمیدم خودشه انقد سرد ولفظ قلم حرف میزد

هر چقد تلااااش کردم دیگ خر نشد ک نشد😂😂😂😂😂

این اولین واخرین اخاذی من توعمرم بود

دیگ ۱۶ اینا سالم بود ببخشید اگ اشتباه کردم

ولی کرم از خود درخته دیگ

ماییم ک بی هیچ سرانجام خوشیم

برگ‌هایم 🍂

 آزادی بیان و آزادی قلم می تواند توسط یک قدرت بزرگتر از ما گرفته شود، اما آزادی اندیشه هرگز !📚🌱❤️‍🩹.                                                                                                                                                                                                                                                                                         دزدی مرتبا به دهكده ای ميزد، ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺭﺩﭘﺎﯼ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ، ﺷﺒﻴﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺩﺯﺩ، ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ، ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﺵ ﺷﺒﯿﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻩ. ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻃﺮﯾﻘﯽ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ. ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ: ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ؛ ﺩﺯﺩ، ﺧﻮﺩ ﮐﺪﺧﺪﺍﺳﺖ، ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﺯﺩﻥ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻪﺩﻝ ﻧﮕﯿﺮ، ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﺎﻗﻞ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺍﻭﺳﺖ.ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪ ﻭقتی ﺍﺣﻮﺍﻟﺶ ﺭﺍ ﺟﻮﯾﺎ می ﺷﺪﻧﺪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻣﯿﮕﻔﺖ:ﺩﺯﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺭﮎ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ، ﻓﺮﺳﻨﮕﻬﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺷﺖ، ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻧﻮﺷﺖ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ. ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺑﺎﺩﯼ، ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ ﺑﻬﺎﻳﺶ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﻟﯽ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ، ﺍﻧﻌﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ....

چه دلیلی داره اینارو تعریف میکنین اونم با این طرز گفتار و ادب 

ولی اگه یه روزم من بخشیدمت،تو خودتو به خاطر شبایی که من با گریه خوابیدم،به خاطر همه دردهام،حال بدم،تنهایی هام،آوارگی هام،سرزنش های بقیه،آرامبخش های پی درپی،موهای سفیدم،قلب دردهام نبخش 🖤

آخ اخ طفلی پیرمرده دلم سوخت فقط اونجا که گفته عکس نود بفرست ازش بدم اومد 🤨

 وای انقد خندیدم چشام اب افتاد میگفتم توک بچه نداری پس پولاتو میخوای چیکار اونم قانع میشد

ماییم ک بی هیچ سرانجام خوشیم
آخ اخ طفلی پیرمرده دلم سوخت فقط اونجا که گفته عکس نود بفرست ازش بدم اومد 🤨

ن بابا من ازش بدم میومد اواسط چون دنبال خیانت ب زنش بود چون روستا محیطش بسته اس این تو مجازی دنبالش بود یجوری تلکه اش کردم ک تاعمر داره دیگ ب زنش خیانت نمیکنه

ماییم ک بی هیچ سرانجام خوشیم
ازین تاپیکا یه عده درس میگیرن و یه عده خط .آموزش کلاه‌برداری به خانوم و آقا

من بچه بودم خدایی مغزم بچه بودا سنم نه بعدها عذاب وجدان داشتم

ماییم ک بی هیچ سرانجام خوشیم
ن بابا من ازش بدم میومد اواسط چون دنبال خیانت ب زنش بود چون روستا محیطش بسته اس این تو مجازی دنبالش ...

خب بگو پیرمرد خجالت بکش دو قدمم از قبرت رد شدی وقت مردنته 

عشق مختص حسین ابن علی ست🌺🌺🌺🌺
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز