2777
2789

من تو یه وضعیت برزخی بدی هستم 

واقعا دوران عقد خیلی بده 

من امروز با پدرو مادرم دعوام شد 

عصبی هم میشم هیچی نمی خورم گریه هم کرده بودم 

غروب شوهرم اومد دنبالم با هم بریم بیرون 

من عادت ندارم زیاد آرایش کنم 

ولی خوب دست و صورتم رو شستن و یکم آرایش کردم 

نمی خواستم شوهرم بفهمه اما خوب خیلی هم نمی تونستم حالم رو پنهان کنم 

ازم پرسید چرا ناراحتی 

گفتم چیزی نیست 

باز دوباره سوال کرد از دست من ناراحتی؟

منم گفتم به جز تو آدمای دیگه ای هم تو زندگیم هستن که بخوان ناراحتم کنن 

البته یکم تند گفتم 

گفت همه ممکنه با خانواده شون بحثشون بشه 

مهم نیست 

انقدر ناراحت نباش 

بعدم با هم رفتیم شام و قدم زدیم 

نگفتم دعوا سر چی بوده ولی کاش نمیگفتم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

حالا که گذشتو رف اگه خدایی نکرده دوباره دلخوری از خانوادت پیش اومد نگو

برای سلامتی و عاقبت بخیری خودت یه صلوات بفرست♡⁠ روحت شاد مادربزرگ مهربونم🖤 اگه امضامو خوندین بگین بهم خوشحال میشم🦋

نگو عزیزم هیچ وقت نگو من الان ۱۰ ساله ازدواج کردم یبارم حرف بین خودمو خانوادم با شوهر  و خانواده شوهر نگفتم چون اخرش واس خود ادم بد میشه خانوادته بعدا اشتی اینا میکنی حالا چیزی نگفتی اشکالی نداره 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز