من آرزوم بود استخدام شم..
ولی از وقتیکه آزمون استخدامی قبول شدم و از مهر ماه رفتم سر کار دیگه هیج نایی برام نموندع ساعت یک میرسم خونه میبینم ظرفا از دیشب مونده...غذا نذاشتم
شوهرمم ساعت دو میاد خونه میگه غذام کو
دیکه کم آوردم...
یه زمانی شوهرم میگف زن خانه دار به درد نمیخپره الان میگع طلاقت میدم برم زن خونه دار بگیرم گه خوردم خواستم استخدام شی..
چیکار کنم تا زندگیم به نظم بیفته...ظهرا باید بخوابم چون سر درد میشم بعد هم نیاز دارم برم بیرون دیگه حس غذا درست کردن ندارم ...
شوهرمم به املت راضی نمیشه همیشه غذاهای پلویی میخواد تو کارای خونه هم کمکم نمیکنه...
حس میکنم یه زن بدبختم که هم باید بیرون کار کنم همم نیازای شوهرمو برطرف کنم