خدا رحمتش کنه
ببین نمیدونم چطور توصیف کنم غمم رو
من مادر بزرگم رو خیلی دوست داشتم و مرگشون رو تجربه کردم
ولی اصلا داغ بابام قابل قیاس با هیچ درد روحی و جسمی که تا به حال کشیدم نیست
هم رابطه عاطفی عمیقی داشتیم، هم خیلی صمیمی بودیم، هم بهترین دوستم بود، هم ناغافل و سالم و کم سال فوت شد، ناگهانی بخاطر حادثه
اونم وقتی تو سفر بود و دور از خانواده
فقط یه نفر نرفت، لشگرم رو از دست دادم، اونم بیدلیل
چند سال باید صبر کنم تا دوباره به بابام ملحق بشم؟