2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

صل علی صترکه چشما ترامپ بترکه🤣

دور از جونش

هروقت دلت گرفت بشین باآب حرف بزن باسنگ حرف بزن روکاغذبنویس بسوزون ولی به کسی اعتمادنکن زخم هاتونوبه کسی نشون ندید این جماعت نمکدان به دست منتظرن،،،،،مرهم‌شدن پیشکش،،،منتظرن هیزم درونت شن😔اینجادنیای پلیدی هاست.جای که درد دلت را علیه ت استفاده میکنن.رفیقم گفتن حرف دلت خیانت به خودته این امضابمونه به یادگار.راز دلتوبه کسی نگوبزار🫀بمونه

به هیچ وجه این شعرو از دست ندید!! 😂😂😂😂

رفته بودم سرِ کوچه دو عدد نان بخرم
و کمی جنس بفرموده‌ی مامان بخرم
از قضا چشم من افتاد به یک دوشیزه
قصد کردم قدحی "ناز" از ایشان بخرم
ناز از دلبر طنّاز، خریدن دارد


بس که ابروی "تتو" با مژه‌اش سِت شده بود
مانده بودم چه از آن سرو خرامان بخرم
که به خود آمده، دیدم به سرش شالی نیست!
به کجا میروم اینگونه شتابان! بخرم!
نکند دوره چهل سال عقب برگشته؟
یا که من آمدم از عهد رضاخان بخرم!
باتعجّب و کمی دلهره گفتم؛ بانو!
بهرتان روسری اندازه‌ی "روبان"! بخرم؟
گفت با لحن زنانه "برو گم شو عوضی"!


پسر "مش صفرم"! آمده‌ام نان بخرم!!

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

ی روز ی دختر راهنمایی می‌ره در همسایه رو بزنه تاریک بود کود مرغ برداشت زد و همسایه رو صدا کردرو در از اونور گفت اومدم از اینور دخترهدوتا پا داشت صد تا دیگه قرض کرد و فرار کرد(اصلا هم معلوم نبود بچگی کی بود🤣😶)

بالا پشت بوم سیگار کشیدم اومدم پایین بابام گفت چرا بو سیگار میدی؟ گفتم راننده تاکسی کشید

گفت مگه بالا پشت بوم نبودی؟ گفتم اصلا ماشین خودشه دوست داشت دنده هوایی بره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز