عزیزم ی چیزی هست بعنوان پذیرش
وابستگیت رو از همسرت رو درمان کن.
منم جداشدم از همسر خودشیفته و خیانکارم و.. اللته اون دید ک ازش ناراحتم و.. برام دعا گرفت تا خودم بزنم ب سیم اخر و طلاق بگیرم و .. مفصله. مهریه مو گرفتم ولی آواره م کرد در بدر شدم تاتوسنتم با نهریه م خونه رهن کنم
ب لطف خدا و قران و نماز توسنتم ارامش بگیرم
الانم خونه زندگی گداشتم بچه هامپیشمن اونم نفقه و مهریه و اینا میده... عزیزم بپذیر ب خدا توکل کن
جدا بشو و برای خودت ارزش قایل بشو
بشو همون مادری ک دوست داری تو خونه براشون میبودی
و قوی بشو و اون وقته ک بچه هات میان سمتت. بچه ها مادر ضعیف و .. نمیخوان ک فقط اسم مادر روش باشه و کنارشون ! بلکه ی کوه و پشتیبان میخوان ک بدونن از پس خودش برمیاد و زتدگی خودشو داره
شما بجز مادری وظیفه خودت رو داری بعنوان ی خانم
عذاب وجدان بگو تلاشمو کردم نشد چیزی ک دست من نبوده
با دعا و نماز و قران دلت رو اروم کن و خونه زندگی بذار سرکار برو و برای بچه هات عشق بده و بدون هیچ چیزی جای عشق تو رو نمیگیره براشون❤️