من ۵سال باهمسرم دوست و همکار و عاشق هم بودیم
شب بعد عقد خونه میخوابید
فرداشم ما مراسم نامزدی تو تالارداشتیم درحالیکه عروسی
همون شب عقد رابطه برقرارشد و ی مقدار از ب ک ا ر ت پاره شد....
الانم ۳سال هست ک ازعقدو ازدواجمون میگذره
بستگی ب آدما داره من اگ مقاومت میکردم اعصابش خورد میشد میگفت بهم اطمینان نداری لابد ...
نمیدونم تو فکرش چی گذشت
ترس ازدست دادن منو داشت ک اینکارو کرد
یا چون ۵سال باهم بودیم دیگه صبرنداشت....
هیچی عوض نشده یابکوبه توسرم چون خیلی هنوزم عاشقمه و جونشو واسم میده .... تو دوستی هم خرجم میکرد تاحدتوانش تازه اون موقع سربازی بود و واسم پولم میریخت ب اصرارخودش ....وگرنه ازلحاظ مالی مابالاتریم....
ولی این عشق پاک آدمو نشون میده....انشاالله همچین مردایی بیان توزندگیتون