همچین داستانی برای من پیش اومد من تو شرکت کارمزیاد بود یکی از همکاران قدیمم کار گیاهی انجام میداد از جنوب می اومد شمال و خردشو میکرد و میرفت تو مسیر اگر بد موقع میشد می اومد شرکت پیش من میموند من دیدم شرکت فرش نداره استراحت کنه شب براش پتو از خونه بردم زنم چیزی نپرسید برای منم مهم نبود نگو زنم فکر کرده من دارم پتو میبرم با یه زن بخوابم
گزارش میده به اداره اطلاعات و کلی دروغ و دونگ میبنده پشتم البته داستان داره خلاصه و مفهمومی میگم
منم چون برای اداره اطلاعات مورد دندونگیری بودم با 40 پنجاه تا مامور رتبه بالا به شرکتم حجوم میارن و از شانس بد ما اون گیاهانی که دوستم گرفته بود با خودش ببره تو شرکت گوشه راه پله بود و دوستمون هم رفته بود من صبح رسیدم شرکت دیدم در زدن چشمت روز بد نبینه چهل پنجاه تا مامور حجوم اوردم تو منم از همه جا بی خبر هنگ کرده بودم کلی توی شرکت رو زیرو رو کردن دست اخر اون گیاهان رو با خودشون بردن که دست خالی نرفته باشن بروشون بره . که همون برگ خشک های دارویی به جای مواد مخدر بسته شد به گردنم الکی الکی . البته بعدا اثبات کردم که مواد نیست ولی بعد از سه سال
هر چقدر مسئول تواستانمون وجود داشت رو دیدم جیبشونو پر پول کردم که کمکی برسونن و بدتر شد فکر کردن واقعا خلافکارم که دارم این کارو میکنم
حکم زندان بهم دادن شب و روزم تباه شده بود هنوز داستان های زنمو نمیدونستم بعد از اینکه اثبات کردم بی گناهم زرنگ بازی های زنه برام رو شد اصلا یه وضعیتی این چهار سال گذشته من بوده که فکر نمیکنم کسی می تونست دوو بیاره همش به خاطر یه ک الکی که به گذشته خود زن بر میگشت چون در گذشته بسیار خطا کار بود همش به من شک داشت فکر میکرد منم مثل خودشم