این متن پیامش که دیدم برام گذاشته و به شیوه ی خودش منت کشی کرده منم دلم نیومد جواب شو دادم نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت میگم بزار این آخرین فرصت رو هم بهش بدم
پیامش:
مثه اینکه واقعا واقعا منم نمیتونم توی نفله رو از زندگیم و از قلبم جدا کنم . از قلب که عمرا نمیتونستم و اینو خودم مطمن بودم . خواستم بخاطر توهم که شده سعی کنم از زندگیم جدات کنم تا تو بقول خودت به آرامش برسی . اما شاید تو به اون ارامشه نزدیک شده باشی با این فاصله ای که ساختی ، اما من نه . خدا فقط شاهده که من چند شبه هیشکدوم از اون بازیامو که هرشب اونقد براشون وقت میذاشتم رو نتونستم حتی بهشون سر بزنم و از سرشب ، بعده اینکه از سر کار برمیگشتم ، تا وقتی که بیدار میشدم ، چشام تو چشم تو و رو عکسای تو بسته میشدن !
اصن نمیفهمیدم چند شبه چجوری روعکسات خوابم میبره و بخدا که این اتفاق دقیقا ۳ شب پشت سرهم برام تکرار شده..
کاری با باور کردنش یا نکردنشش از طرف تو ندارم ، ولی من با این وضعیتی که تو برا من ساختی ، اینبار بصورت قطعی برا خودم غیرممکن میدونم جدا شدن از تو و عشق تو رو !!!
قبل از این غیرممکن تو واژگان عشق ، تو واژگان رابطه ها با دختر ، برا من ، بی معنی ترین واژه بود .
اما الان میبینم در مورد تو باید این واژه ی غیرممکن رو بدون توجه به حروف الفبا و ترتیبش ، بذارم اولین و درشت ترین واژه ی واژگان عاشقونه های با تو !!!