سلام بچه ها
پدرشوهر و مادرشوهر من آدمهای بدی نیستن . ولی یه موضوعی پیش اومده ناراحتم .
ما دوسال و نیم هست که ازدواج کردیم . اوایل هر هفته میرفتیم خونه پدرشوهرم . یعنی عملا پنج شنبه و جمعه هامون مال خودمون نبود . چون خیلی اختلاف سنی داریم و حرفهشون تکراری بود و اصلا برام جالب نبود خیلی اذیت میشدم . بعد از یه مدت با کلی جر و بحث و دعوا قرار شد دو هفته یه بار بریم .
البته من به شوهرم گفتم خودش هروقت بخواد میتونه بره به مادرش سر بزنه و بیاد .
جریان ازینجا شروع میشه که شوهر من یه خاله هم داره که من اصلا از بچه هاش خوشم نمیاد یعنی. خود پدرشوهرمم خیلی بد. ازشون میگفت و به ما گفت باهاشون رفت و آمد نکنید و چیز خورتون میکنن و زندگیتونو به هم میزنن و جادوگرن و ازین حرفا .
اما من نه به خاطر حرف پدرشوهرم بلکه به خاطر اینکه با خاله شوهرم و بچه هاش راحت نبودم باهاشون رفت و آمد نکردم .
حالا هفته قبل که شوهرم تنها رفت خونه پدرش . نمیدونم مادرشوهرم رو مخ پدرشوهرم کار کرده بود . که پدرشوهرم گفته بود به پسرش که حتی اگه زنت نمیاد توخونه خاله ت برو .
اول اینکه ناراحتم از مادرشوهرم اگه اون گفته باشه که من نمیذارم پسرش خونه خاله. ش بره .
بعدم ناراحتم از پدرشوهرم که یه عمره ازینا بد گفته حالا به پسرش آموزش بدون من جایی رفتن رو داده.
به نظرتون چیکار کنم ؟
به خودشون بگم . ؟ یا به دختر یا پسر بزرگشون. که موضوع ناراحتی منو مطرح کنن .
اینو بگم که برادرشوهر و خواهر شوهر بزرگ من همسن مامان بابام هستن . یعنی پدرشوهر و اینام 80 ساله ن