اول مادرم
تا وقتی غروب و هوا کاملا تاریک نشه لامپ ها رو روشن نمیکنه
میرم بهش سر بزنم تو تاریکی میشینه که نکنه پول برق بیاد
تلوزیونم تا وقتی نگاه می‌کنی روشنه تا ببینه حواست به تلویزیون نبست میگه حالا که نگاه نمیکنی خاموش میکنم پول برق میاد
خواهرم
دستمال کاغذی برمی داره استفاده کنه یک لایه اش رو باز میکنه
عشقش رو که خشک کرد می‌زاره روی بخاری تا خشک بشه و دوباره استفاده کنه
یا خدا
عشقش که خشک کرد چیه؟!
بازم بگووو
یا اللعجب 😱🙄
میرم به مادرم سر بزنم تا می‌شینم باهاش صحبت کنم
اول میگه پول کرایه تاکسی زیاد شده
پول برق فلانه
پول گاز فلانه
وضع مالیشون چطوره ؟ میگم شاید دستشون تنگه بنده خداها
اون بخشی که تلوزیونو خاموش میکنه رو دوست داشتم
چه جالب ی همسایه ما داشتیم اینجور بود میگفت سه تا تشت دارم داخل حموم هر سه رو پر از اب ولرم میکنم بعد به بچه ها که میخوان برن حموم میگم یکی برلی خیس خوردنتون یکی برای کف زدن اخری هم برای غسل کردن که اب زیاد مصرف نشه🤭
من بودم هرچی لامپ و وسیله برقی تو خونه است رو می شکوندم می گفتم بیا خیالت راحت شد .. دیگه کلا پول برق برات نمیاد ..
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
37 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
