چند روز قبل و چند روز بعد ولنتاین اونقدر درگیر کاراش بود منم اینو متوجه بودم من یادآوری کردم بهش ک فردا ولنتاین هس گفت اع باشه مبارکه و فلان
فرداش هم زنگ زد گفت مبارکه و فلان بیا پیشم گفتم اونو دیروز باید میگفتی ن من الان خودم برنامه چیدم
(هنوز عقد نیستم باهاس برا همین خانواده رو پیچوندن و اینا کلی برام دردسر داره)
همیشه همینه سر مناسبتا
کم و بیش بهم زنگ میزنه مثلا یک در میون
منم اصلا بهش زنگ نمیزنم تا زمانی ک خودش زنک بزنه
خستم حس میکنم اون عاشق تر نیس این منم ک عاسقترم
بعد میگم شایدم حق داره فشار مالی ک همیشه رو دوششه و خستگی و اینا
خیلی دوسش دارم ولی حیف ک توجهش بهم کمه
چیکار کنم؟؟؟ کسی به جز اون ب دلم نمیشینه اخه