یکساعت پیش رنگ زد ب مادرش
مادرش هم گفته بود ک حالم خوب نیست و نمیتونم غذا درست کنم و چندروزه ک از بیرون غذا میگیرم و این حرفها
شوهرمم اومد سروقت من ک چرا ازش خبر نداری و چرا نرفتی سر بزنی و این حرفها
بعدش زد تو گوشم و چندبار هولم داد ک خوردم ب لبه ی اپن و کمرم ب شدت درد میکنه