بچم دو روزه بستریه همش بالا سرشم تنهایی امروز مامانم اومد چند ساعت موند بجام من رفتم خونمون استراحت کنم
شوهرم گفت دوستام قراره بیان فوتبال ببینیم برو خونه بابات تا قبل ساعت۳
منم سریع ی دوش گرفتم دمنوش درس کردم براشون رفتم خونه بابام
اونجام شلوغ بود نتونستم بخابم
بعدشم اومدم بیمارستان اینجام فقط ی صندلی داره باهم اتاقی های بی فرهنگ
بقیشو میدارم صب کنین