مادرشوهرم اول منو مریض کرد من یکسالو نیمه مریضم منو از خونه و زندگیم دور کرد الان ب پسرش خورونده انگار نه انگار شوهرمه بهش میگم بیا بهم سر بزن باردارم مثلا فقط دهن مادرشو میبینه خدا باید درد بده بهش فقط درد خودم ازش پرستاری کنم هر روز دونه دونه کاراشو یادآوری کنم بهش ک چ بلایی سرم آورده چ کرده با من چقد آتیش ب دلم میزنه بخدامن آدم خنثی بودم کاری کرده باهام شدم ی آدم عصبی