دیرورز رفتیم خونشون شوهرم چندوقته مشکل کاری داره زیاد حوصله نداره
نشسته بودیم سرشام کم میخورد همه دورمیز بودن دیدم مادر شوهر هی داره الکی بزرگش میکنه وای بچم بخور وای گشنه میمونی...
به یه ورت نگیر
توهم‌بگو اگه من با یکی دیگه ازدواج میکردم الان اون بالا بالاها بودم
میخواستی بگی من که دنبالتون نیومدم میرفتی میگرفتی براش
بگو چه جالب اونقدر سست عنشر و بی بخار بارش آوردی که من تو دو سال بیشتر از تو توی بیست سال روش اثر داشتم؟
بهتر از من که اصلا وجود نداره فکر کنم باورتون نمیشد جواب مثبت بدم حالا که دادم توهم زدید چرا سنگ بزرگتری ننداختم.
خونسرد باش. جواب بده. مردم مزخرف میگن کم کم خودشون باورشون میشه
میگفتین اگر تو مادرشوهرم نبودی دنیا زیباتر بود 🤭🤭
بعد دیدم شوهرم نمیتونه بگه گفتم مامان جون زیاد اشتها نداره امشب (قبل شامم شیرینی خورده بودن)
یهو برگشت گفت توخونه من بود اشتها داشت همیشه دوتا بشقاب میخورد
هیچوقت پسرم گشنه نمیخوابید
منم تا میومدم حرف بزنم سوهرم چشم غره میرفت😭😭
خودشم ساکت بود انگار واقعا مقصرمن بودم
هستین
چقدر رو دادی چقدر خودتو بی ارزش کردی
فکر کردن حالا کی هستن رونالدو با اون جایگاه از ی خانواده فقیر زنش و اونهمه براش هزینه میکنه و ارزش قائله خانواده شوهرت گوز رونالدو هم نیستن
بهش میگفتی اگه منم میدونستم اینجوری هسی بله نمیگفتم به شما تا مادرشوهر بهتری نسیبم میشد
گفتم الانم گشنه نمیخوابه فقط چندروزه اشتها نداره
یهو صذاشو برد بالا چندروزه مگه با جندروز انقدر لاغر میشن
حالا شوهرم اصلا وزنش تغییر نکرده بخدا😭💔
خواهر شوهرمم زیرچشمی فقط نگاه میکرد الکی با ناراحتی سرشو تکون میداد که اره درست میگه ینی
