بچه های جاریم بچگیاشون خییییللللیییی جیغ جیغو بودن
پسرمنم خیلی گریه میکرد بچگیاش
یه روز با متلک و پشت چشم نازک کردن گفت چشه این بچه همش صدا میده
منم گفتم بچه اومده که صدا بده
از اون موقع دیگ از گریه بچم عیب و ایراد نمیگیره
بجش بچمو میزنه خودش و شوهرش میخندن
منم یه بار تو جمع بهش گفتم بجا اینکه اینجا بشینی هر و کر راه بندازی برو بچتو بگیر
تا یه ماه قهر بود ایکبیری
آخرم بخاطر خانواده شوهرم بهش سلام کردم
عنتر خانوم