سلام من با خانواده شوهر زیاد صمیمی نیستم ولی تا حالا بی احترامی یا بدی هم بهشون نکردم هیچوقت ولی اینا نمیدونم چرا به من بی محلی میکنن..دیروز خونه دایی شوهرم دعوت بودیم ،نه مادرشوهر نه خواهر شوهر اصلا با من حرف نمیزدن و منو آدم حساب نمیکردند.حتی خواهر شوهر با عروسای داییش و دختر داییش یه جا نشسته بودن و هی باهم حرف میزدن ولی من نشسته بودم پیش سن بالا ها و فقط نمیدونم آخرای مهمونی چیشد و کسی چیزی گفت یا نه که خواهر شوهر برگشت به من گفت بیا اینجا پیش ما 😒منم رفتم ولی بازم پشتشو کرده بود به من و با اونا حرف میزد و منم میخواستم چیزی بگم هی میپرید وسط حرفم و یکی به دو میکرد باهام یا هی خودشو تعریف و تمجید میکرد.موقع رفتن هم دیدم مادر و خواهرش دارن با مردا حرف میزنن و یهو بدون هیچ حرفی به من رفتن اتاق تا حاضر بشن برن😐منم هی نگاه میکردم ببینم میگن پاشیم یا نه که دیدم سرشونو انداختن پایین و رفتن تو اتاق و در. و بستن و شوهرم اشاره کرد تا منم برم حاضر بشم😐ماها والا عروس یا داماد خانواده رو اگه حتی مشکلی هم باهاش داشته باشیم ،تو جمع اینجوری رفتار نمیکنیم باهاش..از دیروز فکرم درگیره ،چیکار کنم در این مورد به شوهر مثلا بگم که من تا حالا بدی بهشون کردم که اینجوری با من رفتار میکنن ؟ 😥
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
ولی دفعه ی بعدی شما بی تفاوت باش اگه مجبور نیستی کلا نرو
بخدا شبیه خودشون شدن خیلی جواب میده
من یکی از اینارو دارم بی تفاوت میشم باهاش بعدا خودش می چسبه بهم😐
من ومهران عاشق نی نی م عاشق دوقلو بودنشون یدونه پسر یدونه دخترولی خدابهمون نمیده نمیدونم چرا بازم امید دارم که مامان میشم گاهیم نا امید🥺💔 دعام کنین که من و مهرانم صاحب دوقلو شیم اونی که دلمون میخواد🙂❤ عمه و خاله شدم حالا وقتشه مامان بشم..پروفم آرزومه🥲 💚السلام علیک یا صاحب الزمان (عج) 💚
آخه وقتی با من حرف نمیزنن من چطور معاشرت کنم ..خودشم اونا اکثرا سن بالا هستن من باهاشون حرف مشترک ندارم ولی با جوون تر ها سعی میکنم حرف پیدا کنم حرف بزنم