سال پیش، عقد کرد با دختری که دوسش داشت ولی اون موقع تازه ورشکست شده بود حال روحیش بد بود دختره هم خواستگار داشت مجبور شدن زود عقد کنن بعد چون پول نداشت طلا بخره بین دو خانواده قرار شد سرویس رو نقره بخرن و یک ماه بعدش بخرن براش و به کسی از فامیلا نگن خانواده دختره هم مذهبی هستن و رسم ندارن زیاد مهریه بگن ولی دلشون مهریه زیاد میخواست گفتن یه شرط داره ما میگیم طلا خریدن تا جایگزین بشه شما هم بگید که ما خانواده داماد خودمون مهریه رو انتخاب کردیم به عهده خودمون گذاشتیم این حرفو زدن خانواده عروس که کل فامیل هاشون تشویقشون کنن بگن به به چه ادمای خوبی که خودشون به عهده دامادشون گذاشتن مهریه رو در اصل گفتن که ما چقد سکه میخایم ولی نگید ما گفتیم بگید خودتون انتخاب کردید و شرط گذاشتن و گفتن ما از طلاها نمیگیم حالا همون ماه بعدش طلاها خریده شد و الان به مشکل برخوردن به همه گفتن که طلاها نقره بوده حالا اینا هم ماجرای سکه ها رو میخان بگن
خب که چی
چرا ی هو همه چی خراب شد
خوب بگن چرا اینقدر فامیل و حرفهاشون براتون مهمه!
وااای چه بد از اول نباید با خونواده دروغگو دهن بین وصلت کرد
نمی فهمم چرا باید اصلا سکه و طلای اینا به بقیه ربط داشته باشه
مثلا مهریه ش یک میلیون سکه باشه یا هیچی چه تاثیری به حال بقیه داره
اینا چون مذهبی نما هستن گفتن ما زیاد نمیگیم مهریه ولی خب پشت صحنه یه چیز دیگه بود بع خانواده داماد گفتن ما انتخاب میکنیم شما بگید انتخاب نکردن به عهده خودمون گذاشتن و همه گفتن چه خانواده ای که گفتن داماد مهریه انتخاب کنع
مهربه اش چقدره؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
24 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
