از بخت و اقبال بدم گریانم ۴سال پیش تو عقد طلاق گرفتم خودم جایگاه اجتماعی مناسب خانواده متمول سرشناس تحصیل کرده هرچی خواستگار برام میاد همه دروداغون البته اطرافیانمون منظورم فامیلامون از طبقه پایین جامعن ولی اعتماد به نفسمو از دست دادم انقد گریه کردم که خدا میدونه فقط میخوام زودتر کار مهاجرتم درست شه راحت شم امروز یه خواستگار رفته جلو در خونه خواهرم گفته دادش من تو حراست اومدم خواستگاری خواهرتون بخدا دیگه خجالت میکشم از غرور خردشدم😭😭😭