عزیییییییزم💔💔💔💔💔💔
قلبم گرفت بخدا چقدر سخت گذشته
انشاالله هیچوقت بینتون فاصله نیفته
اطرافیان هرچقدر که خوب و ولسوز باشن یا بچه هرچقدر که اونجا راحت و خوشحال باشه ولی مادر خودش که باشه یه چیز دیگه ست ولی چه میشه کرد گاهی باید حکمت خدارو پذیرفت
باور میکنی اون دو شبی که من بیمارستان بودم برای ید درمانی چقدر بهم خوش گذشت ...با من تقریبا دوازده نفر دیگه هم انجام دادن هیچکدوم ورم گردن و اینارو نداشتیم ..تهوع هم همینطور چون هر ۶ ساعت دمیترون میدن ...فقط و فقط تو پروسه درمان اون یکماه قطع قرص خیلی برام سخت بود و گرفتگی صدام بعد عمل که الان شکر خدا بهترم ..عزیزم خیلی خوبه که خونه مامانتی ..من خونه خودمون بودم اشپزی اینا هم انجام میدادم ..
خداروشکر انشالله همیشه سلامت باشید
برای من رعایت رژیمی که دادن سخته همش بیحال و بدون انرژیم مخصوصا با بچه کوچیک اصلا نمیدونم چی بخورم چی نخورم
خدا کنه واسه منم راحت باشه،شما اسکن رو چند روز بعداز ید انجام دادین؟نتیجه رضایت بخش بود؟به من گفتن روز دوم که مرخص شدی انجام بده
قربونت ...یک هفته بعد ..بله خداروشکر خوب بود یکم جذب ید تو بستر تیرویید داشتم که طبیعیه ..قول میدم مال شما هم راحت و بی دردسر انجام میشه ..برای رژیمم فقط لبنیات و نمک ید دار و غذای بیرون رو نخورید ...منم خیلی بی انرژی بودم مخصوصا سه روز آخر اصلا جونی برام نمونده بود...ان شاالله این مرحله درمانم به سلامتی تموم میشه و دیگه کلا حالتون خوب میشه ..
۵ روز ، بستری بودم
باهاش روزی چند بار تماس تصویری بگیر.
عزیزم یادم نمیره من ازصبح داشتم همه جا خونه رو ضدعفونی کردیم شستیم من شوهرم شب آوردنش وایی پرید بغلم محکم بوسیدم چبعد رفت تو بغل باباش محکم گرفتش گریه میکرد خیلی احساس آن بچه ها ما میگیم بچه آن ولی بخدا از بیشتر از سن شون درک دارن عزیزم بی تابی میکردم دوروز اول ولی بعدش تلفنی یا تصویری زنگ می‌زدیم میدیمش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
