2777
2789
عنوان

فردا با ششمین آدم میرم سرقرار

| مشاهده متن کامل بحث + 1093 بازدید | 65 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

داداشم از خر شیطون پایین نمیاد الانم یواشکی با مامانم قرار گذاشتیمچ ربطی ب ارزش و اینا داره؟ آخه جدا ...

منم دفعه ی اول شوهرمو تو پارک دیدم ازدواجمون سنتی بود مادرشوهرم گفت تو پارک همو ببینین که اگه پسند نکردین یا ما پسند نکردیم حرفی توش نباشه... ربطی به ارزشت نداره برو بیرون ببینش 

خدا پدرتونو رحمت کنه واسشون فاتحه خوندم

ممنونم لطف کردی منم برای امواتت میخونم 

خدا خیرت بده 

برای شادی روح پدرم و برادرم صلوات و فاتحه بفرستین بهم بگین منم برای امواتتون بخونم
منم دفعه ی اول شوهرمو تو پارک دیدم ازدواجمون سنتی بود مادرشوهرم گفت تو پارک همو ببینین که اگه پسند ن ...

چن بار همو دیدین تا زمانی ک عقد کردین؟

چقد طول کشید مدت اشناییتون

برای شادی روح پدرم و برادرم صلوات و فاتحه بفرستین بهم بگین منم برای امواتتون بخونم

خدا پدرتون رو رحمت کنه 


ذکر 

افوض امری الی الله آن الله بصیر بالعباد، رو بخون

زیاد بخون

نیست شر داشته باشن، رفع میشه

 احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند  استالین دیکتاتور روسیهً ،خواست که برای او مرغی بیاورند او آنرا گرفت در حالیکه با یک دست آنرا میفشرد با دست دیگر شروع به کندن پرهای آن مرغ کرد مرغ از درد فریاد می زد و سعی می کرد از هر راه ممکن فرار کند. پس از پایان کار به یارانش گفت: "حالا ببینید چه اتفاقی می‌افتد" او مرغ را روی زمین گذاشت و چند دانه گندم جلوی او ریخت و از او دور شد همکارانش دیدند که مرغ بیچاره در حال درد و خونریزی او را دنبال میکند استالین با دانه‌های گندم ، مرغ را به هر گوشه از اتاق بسمت خود می‌کشید در همه این مراحل مرغ پی در پی ، او را تعقیب می‌کرد و قدم به قدم همراه او بود!!استالین گفت:مشاهده می‌کنید که مرغ با وجود تحملِ تمام دردهایی که من برای او ایجاد کردم؛ به دنبال من می‌آید  احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند!

نیت 

 احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند  استالین دیکتاتور روسیهً ،خواست که برای او مرغی بیاورند او آنرا گرفت در حالیکه با یک دست آنرا میفشرد با دست دیگر شروع به کندن پرهای آن مرغ کرد مرغ از درد فریاد می زد و سعی می کرد از هر راه ممکن فرار کند. پس از پایان کار به یارانش گفت: "حالا ببینید چه اتفاقی می‌افتد" او مرغ را روی زمین گذاشت و چند دانه گندم جلوی او ریخت و از او دور شد همکارانش دیدند که مرغ بیچاره در حال درد و خونریزی او را دنبال میکند استالین با دانه‌های گندم ، مرغ را به هر گوشه از اتاق بسمت خود می‌کشید در همه این مراحل مرغ پی در پی ، او را تعقیب می‌کرد و قدم به قدم همراه او بود!!استالین گفت:مشاهده می‌کنید که مرغ با وجود تحملِ تمام دردهایی که من برای او ایجاد کردم؛ به دنبال من می‌آید  احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند!
اون دومی چرا بهم خورد اسی؟هیچ راه برگشتی نیست؟

بخاطر حرف مشاور 

ن تموم شد همه چی 

برای شادی روح پدرم و برادرم صلوات و فاتحه بفرستین بهم بگین منم برای امواتتون بخونم
خدا پدرتون رو رحمت کنه ذکر افوض امری الی الله آن الله بصیر بالعباد، رو بخونزیاد بخوننیست شر داشته با ...

خدا اموات شمارو هم بیامرزه اسکرین گرفتم بخونم تشکر

برای شادی روح پدرم و برادرم صلوات و فاتحه بفرستین بهم بگین منم برای امواتتون بخونم
وای غم از دست دادن مادرم بنظرم خیلی خیلی دردناکتر از پدره روحشون شاد و یادشون گرامی چطور کنار اومدی ...

من همین امروز هم دوباره گریه کردم فقط عادت میکنی اما من خواهر بزرگترم خواهر و برادر کوچیک دارم به خاطر اونا مجبورم خودمو شاد نشون بدم اما تو خلوت خودم گریه کنم وقتی وارد خونه میشم انگار بوی خونه نو شده میاد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792