البته برای خواستگاری و آشنایی
امسال سال عجیب و دردناکی بود فروردین بابام فوت شد تیر یه خواستگارم منو نپسندید مهر با یکی دیگه رفتم سرقرار و همو پسندیدیم این رابطه تا آذر ادامه داشت و درنهایت به هم خورد و من داغون شدم چون بی نهایت دوستش داشتم هنوز ک هنوزه فراموشش نکردم
برخلاف میل باطنیم ب اصرار معرف قراره فردا برم خواستگار دیگه ای رو ببینم
لطفا دعا کنید اگه قرار نیست بهم برسیم اتفاقی بیفته ک حتی فردا همو نبینیم دیگه کم آوردم
خدا کمکت کنه🤲
میفهمم حالتو😔
تو چرا بری خواستگار رو ببینی باید بیاد خونتون
روح پدر عزیرتون شاد نگران نباش انشالله بهترین قسمت برات رقم میخوره تمام سختیتو میشوره میبره
داداشم از خر شیطون پایین نمیاد الانم یواشکی با مامانم قرار گذاشتیم
چ ربطی ب ارزش و اینا داره؟
آخه جدای از بحث داداشم خوشم نمیاد خواستگاری ک قطعی نشده بیان خونمون
این همه آدم میرن بیرون همو میبینن مگه ارزششون اومده پایین؟
خوشگلم من تو سن ۲۳ سالگی مادرم فوت کرد از لحاظ احساسی خیلی وابسته و زودرنجم یک ساله مادرم فوت شده فکرشو کن کسی که دوسش داری برای خاکسپاری مادرم اومد بعد تو همون دوران که داری غم رو تجربه میکنی یک هفته نگذشته ولت کنه من هنوز هم فراموش نکردم خیلی ناراحت بودم روزای سختی رو واسه قانع کردن خودم گذروندم پس بهت حق میدم و بدون شرایط نسبتا مشابه داشتیم
اون دومی چرا بهم خورد اسی؟هیچ راه برگشتی نیست؟
