دیگه صبرم تموم شده هر جا میره حرف مارو میزنه چه خوب چه بد
ده سال پیش عروسی برادرشوهرم بین منو شوهرم و مادر شوهرم دعوا شد و باعثش مادر شوهرم بود
باعث شد شوهرم منو کتک بزنه جلو اون
این بعد ده سال هر جا میره این موضوع رو پیش همه میگه
منظورش اینه که پسرم با حرف من زنشو کتک زد بچه هام به حرف من اهمیت میدم
این قضیه از یادم رفته بود بعد ده سال یکی از فامیل های شوهرم بهم گفت من دیگه دیونه شدم نمیدونم چیکارکنم
الان اصلا هم اونطور که اون میگه نیس ما خوشبختیم شوهرم خیلی خوبه باهام
الان چی بگم چیکارکنم این موضوع خیلی ناراحتم میکنه