مادرشوهرم قراره كلا با ما زندگي كنه پدرشوهرم فوت شده يه برادرشوهر هم دارم كه اون كلا هيچي شوهرم ميگه من دلم نمياد مادرم تنها باشه بايد خونه ما باشه تازه عروس كه بودم شوهرم هر شب ميرفت خونه مادرش كه تنها نباشه مادرش هم كلا با من خوب نيست دخالت مبكنه تو كارام حتي ميگه دانشگاه نرو واقعا نميتونم تحمل كنم بنظرتون چيكار كنم دو روز اومده از صبح دكور خونمو تغيير داد خواهر و خواهر زاده هاشو دعوت كرد اصلا نميتونم تحملش كنم
چون تو خورشیدم نبودی دل نشد آبان تو ...........زینبم 🖤فن کیپاپ نیستم پروفایلم یه بازیگر اهل ویتنامه ناشناس تلگرامم:https://t.me/paym_nashenasBot?start=t7svAwREq
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
اینم بگو اگه تو زندگیمون اثر بذاره بعضی چیزا عوض میشه
و عملی کن تهدید نباشه
چون اونم مادرشه دیگه بهش وابسته اس
میگفتن اخر شاهنامه خوبه ولی خب اونم دروغه خودمون گول نزنیم فرهاد به شیرینش نرسید لیلی به مجنون سهراب هم به گردافرید ته داستان های ایرانی غمناکه ما هم یه داستانیم فقط ای کاش سرنوشت متفاوتی داشته باشیم حال الان من حال جیران تو این موقع اس
من کسی رو میشناسمکه کلا یه بچه بیشتر نداشت ولی موقع ازدواج بچه ش خونه رو داد به بچه ش و خودش کلا رفت شهرستان گفت من اونجا فامیل دارم اینا اول زندگیشونه
من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "