توروخدا بگید راه درست چیه خستم کرده به شوهرمم تا اعتراض کنم میخواد با مادرش دعوا کنه گیر کردم بین این دوتا خل
ی فامیل دور دورشون جوون بود فوت شده واسه مراسم تشیع همسرم رف اصلا نگف فامیله دوره گف آشناس واسه مراسم سوم مادرشوهرم زنگ زد گف بیاین منم گفتم باشه سر مراسم سوم همسرم نگف بیا بریم و فلان یکمم ناراحت بودم از قبل خلاصه تنها رف بعد دیشب مراسم شب جمعه ای داشتن باز پدرشوهرم هم بمن زنگ زد بیاید هم همسرم بازم همسرم تنها رف که من اعتراض کردم گفتم زن مرده ای همه جا تنها میری خلاصه گف لابد مرده اونم تنها رف... خیلی کفری بودم از همسرم منو خراب کرد.
حالا امشب رفتیم خونه پدرشوهرم یکم سرسنگین بودن
مادرشوهرمم برگشته میگه
چی میگه؟؟
آره چرا نیومدی و فلان گفتم اصلا یمن نگف بیا خودش راه میوفتاد میرفت گف اره حرف منو حرف سگ حساب نکرد مگه من زنگ نزدم گفتم بیاین من ناراحتم ازش و فلان و بیسار
منم گفتم پسرتون میشناسی حرف حرف خودشه بمن نگف خودم تنها میومدم؟؟
نمیفهمم چرا مادرشوهرم فقط از عروس توقع دارن
به پسر خودش بگه
ره نمیای مردم میگن حتما عیبی داره نمیاد کور کچله فلانه
آدم نیست قاطی آدمیزاد نمیشه آدمیت نداره
خلاصه هی من میگم بابا منو نمیورد مگه ول می‌کرد آخر گفتم من آدم نیستم دیگه اشکم درومد
بخاطر ی مراسم نرفتن اینطوری میکنه واقعا بیشوره
آخ آخ دختر شوهر منم همینه با همین فامیل کمش هم رابطه نداره اصلا هم نمیگه کی مرد کی زندس بخدا همینطور کارت دعوت به عروسیه که میاد اصلا محل نمیده آخرین باری که فامیلش دیدم عروسیمون بود غیرممکنه پشتمون حرف نباشه
حالا شوهر من چون خودش چپیده تو خونه منم نمیزاره جایی برم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
