غروب یه زن و مرد دیدم حالا نمیدونم چه رابطه ای داشتن زن شوهر بودن یا چی ولی من حدص زدم زن شوهر باشن زنه جوان بود بهش میخورد ۲۰ ۲۱ سالش باشه ولی مرد راحت ۳۰ سالش میشد خلاصه من دیدم این مرده دختررو بزور و اذیت از آستین گرفته بزور میبره دختره هم بهش گفت اگ اینکارو کنی میگم مزاحمی ها مثل آدم رفتار کن معلوم بود دعوایی بودن منم دلم طاقت نیاورد رفتم پیش دختره گفتم خانم اگه مشکلیه لطفا بگید کمکتون کنم خانم گفت نه دوباره پرسیدم گفتم اگ مشکلی هست لطفا بگید بعد مرده با لحن خیلی بدی بهم گفت برو ببینم بتو ربطی نداره منم گفتم تو حرف نزن من با تو حرفی ندارم (بچه ها من واقعا دلم برا همجنسم سوخت) بعد مرده ول نداد منم بهش فحش دادم گفتم سی...تیر بعد اون بهم گفت جن...ه منم بهش گفتم مادرته
حالا ازین ناراحتم که ی مادر ک اون لحظه اونجا نبوده و هیج تقصیری نداره چرا باید بهش توهین میکردم من مسلمونم نباید حتی حرف بدی به زبونم میآوردم ولی باور کنید اون لحظه دست خودم نبود
اون دنیا باید حساب برای مادر اون مرد بدم؟