۴ ماه پیش با اکسم کات کردم و تقریبا یک ماهه آشتی کردیم ، رابطمون کلا مجازی و لانگ دیستنس بود ولی اومده بود شهرمون اینجا فامیل دارن (خودشم فامیله باهام) که گفت همو ببینیم واسه اولین بار ، یه قرار گذاشتیم رفتیم سر قرار دیدیم همدیگه رو و منم اولین قرارم و بیرون رفتنم با پسر بود هیچ تجربه ای از هیچی نداشتم . بهم گفت از عکسات خوشگلتری . هی موهامو از جلو چشمم میزد کنار دستمو میگرفت میگفت محو زیباییت شدم نمیتونم حرف بزنم . بعدش خواست لپمو بگیره گفت اجازه هست؟گفتم بله . قبلش تو چت گفته بودم که اشکال نداره از لپ بوسم کنی ولی وقتی یهو لپمو بوس کرد استرس گرفتم حالم بد شد . بهش گفتم دفعه آخرت باشه گفت چشم ببخشید اجازه میگیرم ایندفعه. همش دوست داشت بهم نزدیک باشه و بغلم کنه . نشسته بودیم منو میگرفت تو بغلش و اینا . البته خیلی وقت بود باهم بودیم ولی تازه آشتی کرده بودیم . بعد قرار بهش پیام دادم چرا آروم و قرار نداشتی؟چته؟ گفت ببخشید یکم شراب خورده بودم استرسم کم شه گفتم دیگه نخور گفت چشم نمیخورم . البته حرف بد و اینا نمیزد فقط اینکه دوست داشت هی بغلم کنه میگفت دلم تنگ میشه و اجازه ام میگرفت میگفتم نه میگفت چشم . بنظرتون چون من کلا اولین بارم بوده اینجوری یکم حساس شدم و عادی میشه یا اینکه کلا این رفتار مشکل داره؟
متاهل💍 نَ همتا جون هستم و نَ ۲۲ سالمه😁 این کاربری سابق یکی از دوستانم بوده که به من واگذار شده (از سال ۱۴۰۲)😇 یه بیوگرافی کوشولو از خودم یک عدد دختر مهربون☺ منطقی📚 پرانرژی😍💪 چشم درشت و قهوه ای ابرو کمون ماه پیشونی قد بلند🙃 اینجانب دارای یک عدد همسر میباشد🫦🫀درخواست از جانب هر مذکری ممنوع🤡 رسالت من باشگاه رفتنه😎 سعی من بر اینه که لبخند از رو لبم کنار نره چون معتقدم لبخند من نه تنها به خودم، به اطرافیان هم انگیزه و نشاط میده❤ویکتور هوگو رو خیلی دوست دارم بخاطر جمله های نابش مثلا اونجا که میگه: به عقیده من هیچکس عاقل نیست مگر زنو شوهری که یکدیگرو به حد پرستش دوست بدارند🥺 اما من فراتر از پرستش که مرگ باشه، دوستت دارم...❤️🫠