2777
2789
عنوان

اخرین روزهای خانه پدری

102 بازدید | 12 پست

ساکن تهرانم عروس شمالیا شدم.بعد عید کلا میرم شمال هیچ کسم ندارم اونجا..ی غمی تو دلمه ک اصلا نمیتونم توصیف کنم چقدر این غم دردناکه برام.امروز داداشم گفت ینی میری نمیای.ی لحظه حس کردم قلبم الان وایمیسه.نگاهای مادرم برادرام صدالبته پدرم.قلبمو داره درد میاره.بخاطر شغل همسرم و خودم.شاید دوماه یبار ببینمشون.خیلی سخته برام.هیچ ذوق و شوقی ندارم بخاطر دوری💔ب شب خدافظی فک میکنم.ب روزی ک برمیگردن.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چی شد بهم خورد؟اگه سختت نیست بگو

خواهرای پسره خیلی اذیتم میکردن

نامزدیمون سنتی بود 

پسره هم جوابشونو نمیداد

یا مرز برای زندگیمون مشخص نکرده بود

همه چیو میدونستن

من لباسی میخریدم یا ارایشگاهم میرفتم بهشون میگفت و موجب دعوا میشد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز