گاهی وقتا اونقدر دلت میگیره دوس نداری حتی ی کلمه هم به زبون بیاری
من تمام سختی هارا بدون حتی کلمه ای حرف زدن به دیگران میگذرونم با شرایط کاری همسرم کنار میام دوهفته ای که نیستش خیلی سخته دلتنگی ولی تحمل میکنم و ماه دیگه هم بخاطر شرایط کاری یکماه نیست باز هم تحمل میکنم چون زندگیمونو دوست دارم اکثر دوستام میگن چطوری تحمل میکنی ولی من بغض خودمو فرو میبرم و میگم خیلی آسون و اصلا سخت نیست اتفاقا خوبه.......
زندگی هیچوقت آسون نبوده و نیست هرکسی به هر نحوی داره میگذرونه ...
شوهرم هر ماه بهم پول جیبی میداد ولی این ماه بهش گفتم یمقدار بده نزدیک چهل تومن داری یکمشم بهم بده ... بهم گفت من خرج خونه و خودتو دادم و ازاین به بعد نمیدم ومن ناراحت شدم به خودم گفتم درسته یمقدار پول دارم ولی حقه منه که از حقوق ماهیانه همسرم هم داشته باشم
به همسرم گفتم این ها پول خودمه من منظورم این نبود که پول هامو به رخ بکشم فقط منظورم این بود که از حقوق تو میخوام حق این را نداشتم ؟
ولی همسرم بدتر از من ناراحت شد و ده تومن پولی که مانده بود را به حسابم واریز کرد من نمیدونستم فقط ده تومن برایش باقی مانده .....وگرنه منظورم کل پول های او نبود به هیچ وجه .... آیا مقصر منم؟ آیا من میدونستم از کل پول های او ده ملیون مانده است؟ گناه من چی بود؟؟؟
آیا تقصیر منه؟😭