چند وقت پیش تولد دختر داداشم بود منم رفتم اونجا مهمون زیاد داشتن اکثرا همسایه اومدن و فامیل زنداداشم خلاصه منم زودتر رفتم و کمکش ساندویچ و اسنک و میوه رو درست کردم برای کادو هم پول بردم رفتم اتاقش تا یکم آرایش کنم و موهامو درست کنم دیدم خواهر کوچیکشو صدا زد دنبالم فرستاد تا حواسش بهم باشه من اول متوجه منظورش نشدم تا اینکه...
تا اینکه روز بعد اومد خونمون و عکسای تولدو اومد نشونم بده منم جلو خودش داشتم عکسارو ورق میزدم و کلا دو دقیقه طول نکشید گوشیو ازم گرفت منم چیزی نگفتم اون روز گذشت و بعد چند روز دیدم ناراحت اومده دم درمون (همسایمونه) کنار زن همسایه ایستاده من از ماشین پیاده شدم دیدم داره اشاره میده بیا اینجا کارت دارم رفتم دیدم گفتش دیدی عکسارو یه خیر ندیده حذف کرده و سرش پایین بود ولی زیر چشمم نگاه کردم به زن همسایمون دیدم داره با یه حالت مشکوکی نگام میکنه
بعد گفتم کی حذف کردم خیلی ناراحت شدم و دیدم گالری گوشیشو نشون داد دیدم فقط 7.8تا عکسه که من توش بودم منم گفتم بچه شاید حذف کرده دیدم گفت نه من مطمئنم یه کثافت حذف کرده منم چیزی نگفتم رفتم داخل حیاط و داشتم پاهامو میشستم اونم اومد تو بهم گفت تا دیدم عکسارو حذف کردن منم نفرین کردم که ایشالا به حق 5تن خدا دوستشو قلم کنه و هی فحش میداد منم دیدم رفتارش غیر عادیه منم دوتا فحش دادم به کسی که حذف کرده گفتم فک نکنه من بودم