خیلی بدن خیلی باهم متحد و صمیمی هستند
شوهرم براشون جونشم میده توی تک تک رفتارش تبعیض پیداست هر روز خونشون هستیم و من و جاریم بی نهایت تو سری خور و بی ارزشیم و همه و شوهرامون اذیتمون میکنن حتی برادرشوهر بهم حرف درشت میزنه و همه دلشون خنک میشه از خوبی کردن یطرفه خسته شدم باردارم دلنازک شدم از شوهرم متنفرم که اصلا اهمیتی به زندگیش نمیده و دنیاش اونان
چیکار کنم😔