من دیگه زدم زیر گریه گفتم بس کنید دیگه.
خیالتان راحت من دیگه نمیام اینجا.
اما خیلی زشته شما دارید با بچه ۳ساله بحث میکنید. و منو دارید بیرون میکنید.
میگید بردار ببرش تا تربیت نشده نگارش.
ول کن نبود.
مادرشوهرم اینقدر التماس کرد و گریه و گفت اگه بری من امشب میمیرم.
ولش کن این دیوانه است.
گفتم من خودمو بچه تو شکمم داریم میلرزید بمونم تا کی حرفاشو بشنوم.
در و قفل کرد نزاشت برم.
چون همسرم نیستش.
با برادر شوهرم رفتن جایی ۱۱ میاد 😭😭😭