مهمونی های خونه مادرشوهرای شما چطوریه

خدا رحمتشون کنه

وای خونواده همسر منم همینن مادرشوهرم فقط غذامیپزه و تمام ،،،کل کارا بعهده عروساس ،پوستمون کنده میشه بخدا ،خواهر شوهرم نداریم ،نوه ها هم بزرگن هیچکی کار نمیکنه

حرف مامانم گفتی والله.

میگه من مردم، بابات مرد دیگه کسی نمیاد

خودتون بد عادت کردید دیگه

از روز اول هرجور عادت بدی تا آخر همونه 

اگه از اول کلا پانشی اوکیه عادیه ولی وقتی پامیشی دیگه میشه وظیفت دفعات بعدی پانشی طلبکار میشن

بهترین راه اینه مثل خودشون پرررو و پوست کلفت باشی از جات پانشی اگرم تیکه انداختن توجه نکنی اگر هم رک گفتن بلندشو فلان کارو بکن یه بهانه بیار بپیچون

بعد یه مدت عادت میکنن

من از روز اول جا انداختم که مهمونی میرم اصلاااا کار نمیکنم، مهمونم میاد خونم اصلاااا اجازه نمیدم کار کنه

کار مال میزبانه نه مهمان

حالا اگه میزبان پیر یا ناتوان هست خب دخترا و نوه هاش ماشاالله سر و مر و گنده هستن کار کنن دیگه به عروس و بفیه نسبت های دورتر نمیرسه 

خداکنه که سایه شون بالای سرتون مستدام باشه ولی این روزها روسورمه کنید توچشم تون باهمه  کم وکاستی هاش .....قدربدونید تراخدا

انقدر بدم میاد پسرها فکر میکنند وظیفه زن ها هست با خانم کار کنند 

حالا اگر زن خانه دار باشه شاید بشه قبول مرد الان‌مه خانم ها پا به وای مردها کار میکنند 

این مبحث برابری باید از خانواده شروع بشه

چرا ؟؟؟؟؟

ببین عزیزم منم حرف شما رومیزدم ولی رفتن اونا فقط نیست بعضی موقع ها مثل من مصادف میشه با همسرعزیزم وخواهرشوهرعزیزم اون وقت دلتنگی بدجوری رودلت سنگینی میکنه 

من خودم مادرشوهرم ولی تا اونجایی که درتوانم هست سعی میکنم احترام عروسم روداشته باشم که خاطره بدبجای نزارم البته عروس من واقعا خانم ومحترم هست که قدر احترام های منو داشته باشه 

چرا چی عزیزم ....منظورم که حرف مامان درسته روزهای دورهمی دیروزود به پایان میرسه وباید قدراین روزها رو داشته باشید که بعدا حسرت نخورید

چقدر بد و رُک

[QUOTE=369084514]از دست دادن همسر واقعا سخته‌. شما میگی خواهرشوهر عزیزم. حتما یه خاطره خوبی از اون خواهرشوهر داشتی ک ...[

خواهرشوهر من هم بانک مرکزی همه مون بودیعنی افرادخانواده تابه دربسته ازنظرمالی گیر میکردایشون سریع گرفتاری رورفع میکرد سفره هایی میانداخت ازجون دل نمیدونید دریا دل بود وهمیشه دلسوزومهربون بود واگه حالا یه رفتار مثلا غیرمختارهم انجام میداد اصلا اون رفتاربه چشم نمیومدوباعث ناراحتی کسی نمیشد هرچه باشه اونم انسان بود وبعضی مواقع کسی برخلاف میل ش عمل میکرد یا قدرخوبی هایش رونداشت اونم توقع داشت وعکس العمل نشون میداد 

میدونی وقتی کسی هم تااین حدخوبه همه وظیفه میدونند وکم لطفی میکنندوخواهرشوهرمن دربرابر این رفتارهای غیرمعقول خیلی دلش میسوخت .....همسرمن بهترین هابود وقتی رفت وپشت سرش هم این خواهر شوهرمهربون رفت داغون داغون داغونم کردند وباورنمیکنی متلاشی متلاشی شدم فقط وجود پسرودخترم ونوه هام منواستوارنگه داشته وگرنه خوردمیشدم میریختم روی زمین